باربدباربد، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

باربدي آقا

بال شلنگي

پريشب داشتيم شام مي خورديم از اين زيتون هاي درشت اويلا بهش دادم و گفتم مامان ببين اينجوري بخور مثل سيب. باباش هم همون كارو كرد و مثل سيب خورد. يه نگاه عاقل اندر سفيه به ما كرد و گفت: شما سيب  بخوريد. من آلبالو و فوري انداخت توي دهنش. كلي خنديدم. خيلي خسته بودم، روي مبل نيم ساعت از ساعت يازده و نيم تا 12 خوابيدم. بيدار شدم ديدم ماشاءالله باربد سرحال داره بازي مي كنه. يه پمپ كوچيك داره كه بهش يه چيزي شبيه شلنگ وصل مي شه كه باهاش تشكش باد مي شه. اون شلنگ رو برداشته بود و انداخته بود دور گردنش و نشسته بود. و با اون بپر بپر مي كرد و مي گفت مامان ببين اينا بال منه. كلي بغلش كردم و چلوندمش. با هم كشتي گرفتيم و من هي فيتيله پي...
4 اسفند 1389

آغاز نوشتن

امروز صبح توي ني ني سايت اين آدرس رو ديدم http://niniweblog.com   رفتم و براي پسرم يه وبلاگ ثبت نام كردم. مي خوام از امروز بنويسم براي باربد. بايد تمام مطالبي رو كه توي سررسيد نوشتم اينجا وارد كنم.واي خداي من چقدر كار  . به كمك خدا مي تونم. انشاءالله ...
3 اسفند 1389
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باربدي آقا می باشد