باربدباربد، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

باربدي آقا

خونه زنبور

1390/4/16 23:59
نویسنده : لعيا خاني
300 بازدید
اشتراک گذاری

امروز خيلي گرمه مي خواستم برم پليس + 10 ولي از گرما نرفتيم. شب باز هم با خاله فروغ و عمو محمد رضا رفتيم شام بيرون رستوران سفير غذاي هندي خورديم خوب نبود خيلي افت كرده به گارسون هم گفتيم ولي اون اصلاً خوب برخورد نكرد. بعدش با خاله راضيه و عمو رضا و دانيال جان رفتيم بام تهران. باز هم شلوغي باربدي آقا  ....
در راه برگشت از بلندي كنار راه باربدي آقا داشت راه مي رفت. دانيال هم رفت كه از اونجا بياد ولي ادامه نداد و گفت از زنبور مي ترسم. باربدي آقا هم پريد پايين. خاله راضيه گفت: دانيال زنبور اونجا نيست. باربدي آقا گفت: كجاست؟ خاله گفت: رفته خونه شون. باربدي آقا گفت: خونشون كجاست؟ خاله گفت: اون دور دورا. تو كوهها. باربدي آقا گفت: نه اشتباه گفتي. خونه زنبور تو كندو هست. تعجببعدشم يه جور بد خم شد و محكم زد وسط باسنش و گفت: تازه نيش رنبور هم اينجاش هست. من و خاله فروغ مرديم از خنده. خيلي خنديدم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باربدي آقا می باشد