برگشت
از امروز مي خوام باز بنويسم. البته همه حرفها و اتفاقات اخير رو تو سررسيدم نوشتم ولي اينجا نه حالشو داشتم نه وقتشو. اين اواخر اتفاقات بد پشت سر هم برام افتاد. انشاءالله كه ديگه نياد.اگه وقت بشه مي نويسم چه اتفاقاتي افتاد. هرچه پي آيد خوش آيد...
جمعه رفتيم مشهد براي اولين بار بود كه باربدي آقا مشهد مي رفت. خوش گذشت خدا رو شكر. جمعه شب با بابايي رفت حرم. تا منو ديد گفت: مامان لعيا امام رضا (ع)اسباب بازي نداشت. هيچي نداشت. آخه از هفته پيش با خاله كوثر تمرين كرده بود كه از امام رضا چي بخواد. كلي خنديدم. دوشنبه صبح هم را افتاديم ساعت چهار و نيم تهران بوديم. باربدي آقا هم تب كرد و دكتر برديمش معلوم شد كه آقا مسموم شده. تا صبح هم تب داشت. از امروز خدا رو شكر خوبه خدا رو شكر شكر شكر
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی