باربدباربد16 سالگیت مبارک

باربدي آقا

دست فلج

1390/8/28 23:59
نویسنده : لعيا خاني
237 بازدید
اشتراک گذاری

انگار كه قرار نيست دختر مرتبي باشم. تا اومدم شروع كنم به نوشتن ايندفعه سانحه سراغ خودم اومد و يكي ار انگشتاي دست راستم سه تا بخيه خورد و يك هفته در منزل بودم خيلي درد داشت. البته بماند كه خيلي با باربدي آقا خوش گذشت و هر شب تصميم مي‌گرفتم ديگه به شركت برنگردم. باربدي آقا انداخته تو دهنش و بهم مي‌گه فلان كار رو با اون دست فلجت انجام بده. اين هم آخر عاقبت ما. حالا خوبه واقعاً فلج نشدم اگه بشم چي مي گه بهم. از وقتي هم خونه بودم حساسيت اومده سراغش و تا صبح سرفه مي كه سرفه بد.
امروز رفتيم خونه مامان بزرگ خيلي بازي كرد خيلي بهش خوش گذشت. عصر خاله مريم بهش گفت پاهاتو بكش اونور جارو بكشم. برگشت گفت: بازهم به روت خنديدم ها. حالا خدايي اصلاً ما از اين جمله استفاده نمي كنيم مونديم. شب هم به بابایی همين رو گفت. به قول بابايي ما دو سه سال ديگه با اين بايد چيكار كنيم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان دیبا و پرند
1 آذر 90 17:56
سلام دوستم خدا بد نده. امیدوارم زودتر روبه راه بشی و به آغوش پر مهر!!!شرکت برگردی. می بینم که دست از تنبلی بر داشته و تا 4 بعد از ظهر مشغول حلال کردن حقوقتون هستید. (فقط 2 ماهه که رفتم ببین نتونستید ساعت کاری رو حفظ کنید) آخه چی بگم بهتون.از جانب من به همکارهای گلت سلام برسون و پسر نازت رو ببوس.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باربدي آقا می باشد