قربونی
تا رسیدیم شروع کرد جیغ کشیدن و گفت: من میمون هستم من نینیه شما نیستم میمون شما هستم. و همه جوابهای سوالامو با جیغ جواب می داد. بعدش هم سه تایی رفتیم هایپر تو راه خوابش برد و رسیدیم بیدارش کردیم. با ذوق گف: مامان لعیا من خوابیدم تا بیدار شدم دیدم هایپرم کلی ذوق کرد. کارمون زود تموم شد و اومدیم خونه. داشت کفشاشو در می آورد می خواستم زود درآره. بهش گفتم: آقای باربدی به دفتر. اون هم گفت: آقای قربونی به دفتر. گفتم: مامان آقای قربونی یه؟ با صدای کشدار گفت: مامان لعیا اون وقتی که تو به من می گی جیگرتو. منم می گم قربونت برم. همونه دیگه. کلی ذوق کردم. و جیغ و داد و خوشحالی کردیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی