شام پلو
ظهر بود كه زنگ زدم خونه بهش گفت: براي خاله كوثر چي ميياري؟ داد كشيد و به خاله گفت: خاله كوثر جوراب داري؟ بعد يهو گفت: مامان لعيا فكر كنم شلوار بيرون نداره. براش شلوار بيرون بخريم. كه صداي قهقهه خاله رو شنيدم. از قرار معلوم، صبح خاله كوثر داشته شلوارش رو مي دوخته. كه به باربدي آقا توضيح داده كه شلوار بيرونم پاره شده و دارم ميدوزمش. چقدر پسرم مهربونه خداي من.
از همين طريق اعلام مي كنم هركسي كه اين مطلب رو مي خونه اگه لباسي، شلواري، جوابي و ... خلاصه هر وسيله ايش پاره شده بگه تا باربدي آقا براش بخره
تا رسيديم خونه بهش گفتم نهار چي خوردي؟ گفت شام پلو (ماش پلو). تا حالا اينو نگفته بود كلي خنديديم. شروع كرديم با بابايي چلوندنش. بعدش هم رفتند حموم و كلي بازي.
از حموم هم اومد شروع كرد به غرغر كه چرا الان نميريم بابايي هم بهش قول كه فردا حتماً مي ريم.
شب هم تو اتاقش بازي مي كردم كه آهنگ باربد باربد باري باري باري باربد (با ريتم آهنگ پت و مت) رو خوند و بعدشم با همين آهنگ چيستا و رشيد (باباي چيستا خانم) و هدي (مامان چيستاخانم) رو خوند و كلي خنديدم. بچم حسابي عاشق شده بد فرم