باربدباربد، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

باربدي آقا

بدون عنوان

1391/1/13 12:24
نویسنده : لعيا خاني
170 بازدید
اشتراک گذاری

12/1/1391
بعد از صبحونه حاضر شديم رفتيم خونمون با دائي محمد چون انشاءالله امشب بابايي مياد. رسيدم خونه بعد از يكم جابجايي رفتيم حموم. كلي تو حموم بازي كرد و بعدشم نهار و لالا. بعد از ظهر كه بيدار شد كلي كاراي خونه رو كرديم. اخبار شبكه 5 داشت در مورد رباط كريم يه چيزي مي گفت كه باربد آقا يهو با پوز خند گفت: مامان لعيا ميگه رباط كريم. گفتم: خب بگه مگه چيه؟ يعني چي؟  گفت: يعني كريم رباط مي شود. خندهگفتم: يعني دايي كريم ؟ گفت: آره ديگه.
بعدشم شام خورديم و منتظر بابايي شديم. بهم گفت: ميدوني بابايي برام چي خريده؟ گفتم :نه (واقعاً هم نمي دونستم). گفت: برام ميكروفن خريده. تو خونه مامان بزرگ كه داشتم باهاش حرف ميزدم در گوشم گفت برات ميكروفن خريدم. و كلي ذوق كرد كه الان ميكروفنم رو مياره. همش مي گفت من نمي خوابم تا بابايي بياد منم گفتم: باشه با هم بيدار مي مونيم. ولي نتونست و يه ربع قبل از اينكه بابايي بياد خوابش برد. بابايي ساعت يك و نيم بود كه اومد كلي ماچش كرد ولي بيدار نشد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باربدي آقا می باشد