سيزده بدر
امروز سيزده بدره و ما خونه ايم. قرار هم نيست جايي بريم چون من هنوز مريضم. تا شب هم خونه بوديم و بابايي داشت با باربدي آقا بازي ميكرد و من هم براي درست كرن نهار و شام بيدار شدم و همش دراز كشيده بودم. مامان بزرگ زنگ زد كه بيايي اينجا ولي چون حالم خوب نبود نرفتيم. بابايي گفت توي اتاق داشتند با باز و وودي بازي ميكردند. كه بابايي باز رو گذاشته روي كنترل يكي از ماشين هاي باربدي، كه مثلاً اين سفينه بازه. باربد نگاه كرده و گفته: پيماني چقدر سفينه باز بامزه است. شب هم بابايي سبزه رو گره زد و خودش برد انداخت توي جوي آب و اومد. اينم سيزده بدر ما
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی