بازم مريضي
از صبح خونه بوديم. بابايي داشت مريض داري مي كرد خودشم از صبح مريض شد ولي اوضاع اون بهتر. باربدي آقا از ديشب اينقدر سرفه كرد كه حد نداشت. ساعت ۵ صبح بود كه براش نشاسته درست كردم بهش دادم خورد. بابايي هم يكساعت قبلش بهش دارو داد. ولي تاثيري نداشت. براي بدرقه زهرا و محمد رضا هم نتونستيم بريم. حالم خيلي بده. چند روزه فقط بابايي باهاش بازي مي كنه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی