جرثقيل
بعداز ظهر رفتيم خونه مامان بزرگ. توي راه تو آرياشهر جرثقيل ديد و داد كشيد جرثقيل. بعد پرسيد: مامان جرثقيل چي بلند مي كنه؟ گفتم: ماشين. باربدي آقا ادامه داد و گفت: موتور، خونه، ديوار، فروشگاه و ... بعد گفت: اينها رو بلند مي كنه و مي اندازه زمين بعد مي تركن. گفتم نه مامان . ببين مامان الان تو رو آروم گذاشتم زمين. ببين نتركيدي. (يه ربع بود بغلم بود و به هيچ صراطي مستقيم نبود و زمين نمي يومد.) راحت شدم و باربد هم يه چيزي ياد گرفت. از خونه مامان بزرگ هم رفتيم خونه عمه. خيلي خوش گذشت.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی