باربدباربد، تا این لحظه: 16 سال و 11 روز سن داره

باربدي آقا

باغ پرندگان

1390/2/31 23:59
نویسنده : لعيا خاني
159 بازدید
اشتراک گذاری

صبح بيدار شدم و رفتم كلاس كه متاسفانه گفتن به حد نصاب نرسيده و تشكيل نمي شه. خانومه گفت:ولي دقيقاً خبرت مي كنم. يكم بعد زنگ زد و گفت: دو روز آينده تشكيل مي شه. ساعت حدود 2 بود كه زنگ زد كه اصلاً تشكيل نمیشه. عصبانی 

رفتم هتل ديدم دارن صبحونه مي خورن. داشتيم مي رفتيم اتاقمون كه بابايي تشكر كرد و آقا مسئول اونجا گفت: آقا من لذات بردم، عشق كردن از صبحونه دادن شما به بچتون ( با لهجه غليظ اصفهاني). كه بابايي هم گفت: ما هم فقط همين يه بچه رو داريم. كه آقاهه گفت خير ببينيد ازش. اينقدر اين دعاش به دلم چسبيد.

بعدشم رفتيم باغ پرندگان. خيلي خيلي بهش خوش گذشت ولي از صداي طاووس ترسيد همش مي گفت طاووس بد.

از ساعت 2 احساس كردم تب داره. به بابايي گفتم و اون گفت نه. احساس مي كني. ساعت چهار و نيم حاضر شديم بريم دكتر چون تبش خيلي بالا رفت. بعد از كلي گشتن. يه دكتري بنام دكتر انوشيروان زندي توي خيابون آمادگاه گفت: ويريوسيه و دهنش آفت زده. بايد اين دارو رو با گوش پاكن بزني دهنش. خلاصه كه هيچ . مسافرت كوفتمون شد.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باربدي آقا می باشد