يه آقاهه
باربدي آقا از روز دوشنبه 9/11/1389 مي گه پيماني. (قبلاً ميگفت پيبابي) و ميگه قرمز (قبلاً ميگفت قِقِز). البته بماند كه چند روز بود رنگ قرمز رو تشخيص نميداد. نگران شده بودم ميخواستم ببرمش دكتر چشم. نگو آقا منو گذاشته سركار. رنگ قرمز نشونش مي دادم ميگفتم چه رنگيه ميگفت: كِرِمو. ميگفتم: مامان كِرِمو چيه؟ بعد ميخنديد و ميگفت يه آقاهه بود اسمش كِرِمو بود. بعد هر هر ميخنديد.
اصلاً روز خوبي برام نبود. بعد از ظهر هم خيلي كم باهاش بازي كردم. بيشتر باهاش در مورد مسائل مختلف صحبت ميكردم و با هم كمد رو مرتب كرديدم.
شام هم اولين بار بود كه لوبيا پلو ميخورد. قبلاً اصلاً نميخورد. خوشحال شدم.
اينم يه عكس ديگه كه خيلي دوسش دارم. قبل از يكسالگيشه اومده بود اداره ما و يكي از همكارام اين عكس و انداخت.
http://turboupload.com/msvzbsklzqwn
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی