باربدباربد، تا این لحظه: 16 سال و 8 روز سن داره

باربدي آقا

خدايا

1389/12/14 11:50
نویسنده : لعيا خاني
210 بازدید
اشتراک گذاری

امروز اصلاً حال نوشتن نداشتم اصلاً. ولي خاله افسانه گفت بنويس. مي نويسم شايد خوب بشم.
از چهارشنبه ننوشتم. بابايي از سه شنبه خوب نيست. نمي گم چرا چون نمي تونم. ولي خوشبختانه سلامته. خوبه خوبه. بابايي پنجشنبه زودتر اومد پيشمون. بعد از ظهر خيلي برف مي يومد، با عمو محمدرضا و خاله فروغ رفتيم تيراژه بعدش هم ژوآني. باربد اونجا رو گذاشته بود روي سرش. خوب بود يكم ناراحتي مون يادمون رفت.
جمعه هم رفتيم ديدن خاله مريم (دختر عمه من) بيمارستان. خدا رو شكر بهتر شده بود.
امروز كه اومدم اداره، بابايي يه خبر خيلي بد بهم داد. نمي دونم شايد هم خيلي بد نبود ولي چون بابايي خيلي ناراحته، منم حسابي داغون شدم. بايد خوددار باشم تا يكم به بابايي كمك كنم ولي خودم بدترم. خدايا كمك. خدايا توي بدترين شرايط باهام بودي الآنم تنهام نذار.
اينجا قراره از تو بنويسم ولي امروز از تو ننوشتم ببخش مامان. شرمنده. قول مي دم بعداً بنويسم توي اين چند روز چه كارهايي كردي.

خاله افسانه نوشتم ولي بهتر نشدم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باربدي آقا می باشد