باربدباربد16 سالگیت مبارک

باربدي آقا

توقع

1390/4/3 23:59
نویسنده : لعيا خاني
140 بازدید
اشتراک گذاری

از ساعت هشت و نيم صبح بيدار بودم. شروع كردم به مرتب كردن اتاق باربدي آقا. خيلي بهم ريخته بود. ساعت ده و نيم هم آقايون از خواب بيدار شدند. كه بعد از صبحونه خوردن شروع كرديم به تموم كردن كارامون. نهار هم براشون خورشت كرفس درست كردم خيلي خوشمزه شده بود ولي نمك يادم رفته بود بريزم. كلي ضد حال خوردم. در ضمن اولين بار بود كه باربدي آقا خورشت كرفس رو خوب خورد. خوشحالم. شام هم به دعوت خاله مريم رفتيم خونه مامان بزرگ چون عمو سعيد (پسر خاله من) اومده بود اونجا. كلي خنديدم و بابايي با پسرم و مجتبي رفتند پارك . موقع شام اومدن خونه. توي حياط به بهانه كلمن آب بله كلمن آب، آقا لطف كردند و با خاله مريم مهربون شام خوردند. خاله مريم ازش پرسيد: اتاقتو كي تميز كرد؟ گفت: بابايي تعجب كلاً شانس ندارم.
شب داشتيم مي خوابيديم كه بهش گفت: ببين مامان من براي اتاقت تخت بخرم تو خودت بايد بري تو اتاق و بخوابي. ديگه تلويزيون نگاه نكني. خيلي بد عادت شدي. خيره خيره بهم نگاه كرد و گفت: بايد براي اتاقم تلويزيون بخري. مبل هم بزاري تو اتاقم. جالبه كه تا حالا ما جايي نرفتيم كه باربدي ببينه كه تو اتاق بچه تلويزيون هست. هاج و واج مونديم. خوبه نديده و اينقدر توقع داره اگه مي ديد ديگه چي مي خواست.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باربدي آقا می باشد