باربدباربد16 سالگیت مبارک

باربدي آقا

ماشين

1390/9/25 23:59
نویسنده : لعيا خاني
153 بازدید
اشتراک گذاری

صبح بابايي رفت براي فروش پرايد. خلاصه كه با باربدي آقا كلي بازي كرديم و ساعت حدود دوازده بود كه به بابايي زنگ زدم بگم كه فروش رفت يا كه بابايي گفت فروخته و داره مي ياد خونه. نگو باربدي آقا گوشش پيشه منه و يهو با بغض و درحاليكه چشماش پر از اشك بود گفت: مامان لعيا ماشينمون رو فروختي ديگه چجوري بريم هايپر؟ بغلش و كلي آرومش كردم و گفتم كه اون يكي تو پاركينگه و آروم شد. تا شب هم تو خونه بوديم و خوش گذشت.
اين روزها افتاده دهنش مي گه «گولاخات نمي شنوه؟» به زبان آذري يعني «گوشات نميشنوه»

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باربدي آقا می باشد