اسپري اكاليپتوس

بعد از ظهر خواب بيدار شد و شير خورد و فوري رفت اسپري اكاليپتوس رو از روي اوپن برداشت و دو دستي شروع كرد به  اسپري كردن. خواست بره توي اتاق ما كه گفتم مامان بده بهت ياد بده (آخه دو دستي با تمام توانش فشار مي داد.) گوش نكرد و دويد منم رفتم دنبالش كه يهو جيغ بنفش كه آي چشم. آقاي برعكس گرفته بود و ريخت توي چشمش. فوري چشماشو و صورتشو با شامپو شستم و زنگ زدم اورژانش كه اونا هم گفتن بايد 10 دقيقه با آب سرد رو به ولرم بشوري. اگه تاري ديد داشت و تنفس به مشكل خورد باز زرنگ بزنيد. قلبم اومد دهنم . سريع باز هم رفتم حسابي شستمش. بهش گفتم مامان منو مي بيني. منو با دست هل مي داد به كنار كه تلوزيون رو ببينه و مي گفت نه .!!!!! خدا رو شكر به خير گذشت. بعدشم شروع كرديم با هم پازل بازي. بيسگويت آورده بودم با چايي بخورم كه برداشت بخوره. بيسگويت كرم دار بود. از وسط باز كرد و پرسيد اين چي؟ گفتم كرم. (حالا قبلاً يك ميليون بار پرسيده ها). شروع كرد به خورن و تكه كلام هميشگيشو گفت: اه اه اين اه اهه. گفتم خب مامان بده من بخورم. نوشته روي بسگويت رو نشونم داد و گفت: اينجا نوشته مامانا كرمه بيسگويت رو بايد بخورن. شب هم بابايي ساعت نه و ربع اومد و شروع كردن به لگو بازي.