باربدباربد، تا این لحظه: 16 سال و 9 روز سن داره

باربدي آقا

اتوبوس سواري

1390/1/22 10:47
نویسنده : لعيا خاني
163 بازدید
اشتراک گذاری

باز بداخلاقي ... . با پرستارش هماهنگ كردم كه از فرداد تهديدش كنه كه اگه بازي نكني مي رم. شايد كارساز باشه. ظهر هم كه رفتم خونه بيدار بود. هر چي گفتم بزار من 5 دقيقه بخوابم نذاشت. حاضر شديم با اتوبوس بريم پل چوبي مي خواستم وسايل چوبي بخرم. سوار بي آر تي شديم. اينقدر كه مي گه اتوبوس. گفتم ذوق مي كنه حتماً. انقلاب بوديم كه گفت مامان پياده بشيم من دارم اينجوري (اداي بالا آوردن رو درآورد) مي كنم. گفتم خب مامان زود مي رسيم. كه يهو بالا آورد. در حد فاجعه. مانتو و شلوار و كفش من و  لباس و شلوار و كتوني خودش. رنگش هم شد گچ. خانومه كه كنارم نشسته بود فوري كيسه كوچيك داد گرفتم جلوي دهنش. از كيف خودش بهم دستمال مرطوب داد كه ازش خواستم از كيفه خودم درآره. يه كيسه بزرگ داد كه لباسشو كه درآوردم گذاشتم توش. ظفلي خانومه مجبور شد تمام وسايلشو بذاره توي كوله پشتيش. خلاصه كه آخرش هم براي از بين بردن بوي بد ما دو تا كلي بهمون اسپري زد. خيلي ناز بو. خدا رسونده بودتش. خيلي كمكم كرد چون من خيلي هول كرده بودم. بعدشم رفتيم پل چوبي و بابايي اومد دنبالمون و بعدشم پامنار و بعد هم خونه كه بابايي بردتش حموم. اتوبوس سواري تموم شد.آخرين بارم بود.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باربدي آقا می باشد