نی نی
از هشت صبح بيدار بود و با هم تو خونه بوديم بعد از ظهر حاضر شد با چرخش برن پارك كه رفتن حياط ديدن داره بارون مي ياد با كلي نق برگشت خونه. شب هم مثل هميشه ديدن مختار نامه رو كوفتمون كرد. باباش ازش می پرسید: باربد نی نی دوست داری؟ می خواهی مامان یه نینی بیاره؟ باربد هم داد می کشید و می گفت: نه. نه . هر چی می گفت. باربد می گفت نه. کلی خندیم و به بابایی گفتم: خدار و شکر پسرم با من هماهنگه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی