گریه
دومين روز با پرستار بودنش اصلاً خوب نيود و فقط گريه ميكردالبته بیشتر نق و لوس بازی بوده. و منو صدا ميكرد. جالبه كه پرستارش هم به اندازه باربدي آقا ناراحت بود. اصلاً هم باهاش بازي نكرده بود. تا مي خواسته باهاش بازي كنه فوري باربدي آقا ميگفته: برو كنار. با من بازي نكن. بعد از ظهر هم خونه بوديم و با هم کلی بازی کردیم.لگو بازی. بابايي هم ساعت نه و نيم بود كه اومد. ...
نویسنده :
لعيا خاني
15:03